اولین روز مهد کودک / من از کرم نمی ترسم
امروز بردمت مهد تا برای فردا آمادگی پیدا کنی که منم گرفتار نشم خیلی خوب کنار اومدی و رفتی توی کلاس مشغول بازی شدی چند دقیقه بعدش دیدم آرومی به خانم مدیر گفتم من برم آتلیه عکسهاشو بگیرم و در ضمن گاز روهم که غذا روش بود خاموش کنم بنده خدا گفت شما برو فعلا که آرومه همین که رسیدم خونه زیر گازو خاموش کردم اومدم از خونه برم بیرون سوار ماشین بشم که متوجه شدم گوشیم توی ماشینه و داره زنگ می خوره دلم ریخت وقتی جواب دادم خاله مریم (یکی از مربی های مهد) گفت خودتونو برسونید که نمی تونیم آرومش کنیم نمی دونم چطورخودمو رسوندم فقط همینو بگم که بین راه برای چند لحظه ذهنم هنگ ...
نویسنده :
مامان
18:23