من شربت می خوام به رنگ آبی ،سبز و سیاه
توی این هوای تابستون معمولا یه آب یا شربت خیلی
خنک می چسبه و از اونجایی که بابایی خیلی به
شربت علاقه داره مدام از من می خواد براش
درست کنم .
سرکار هم چشم نخوری توی خوردن به بابات رفتی
امروز در ادامه بهانه های عجیب غریبی که هرروز
می گیری و من نمی تونم از عهده شون بر بیام
بهانه شربت به رنگ سبز گرفتی
وقتی با لیمو برات شربت درست کردم داد زدی
این که رنگش سبز نیست زرده!!!!!!!!!!!!!!!
مجبور شدم اونو کنار گذاشتم از به لیمو ی آماده
استفاده کردم دوباره داد زدی اینکه قرمزه !!!!!!!!!!!!!!
در همین حین یه دفعه گفتی اصلا شربتی بده که
رنگش آبی باشه !!!!!!!!
اعصابم خرد شد و این دفعه دیگه من داد زدم
که ساکت شدی و همونو خوردی
اما دوباره امروز بعدازظهر بهانه شربت به رنگ آبی
گرفتی یه کم فکر کردم بعدش رفتم سراغ گلهای
ختمی چون گل ختمی توی آب سرد رنگش آبی
میشه وقتی برات درست کردم کلی خوشحال
شدی و دو تا لیوان خوردی
نوش جونت
امروز عمه فاطمه من و شوهرش از شیراز
اومدن خونه مامان جون اینا ماهم که دوماهی
میشه مهمون مامان جون هستیم از صبح اومدن
تا ساعت 7 شب بنده خدا شوهر عمه ام خیلی
بچه دوسته و از صبح تا حدود یک ساعت پیش
کلی باهات بازی کرد طوری که اصبا به من کاری
نداشتی و من یکروز ازدنیای خدا رو کاملا استراحت
کردم اونم بدون نق نق های تو
الان هم که ساعت حدود های نه شبه نیم ساعتی
میشه که مامان جون تورو برده توی کوچه تا دوچرخه
سواری کنی خوش به حال من که امروز دوتا فرشته
منو از دست بهانه های تو نجات دادن
خدا خیرشون بده