داد همسایه ها دراومده
راستش قبلا هم گفتم سه ماهی میشه که خونه مامان جون اینا هستیم چون
خونه خودمون در حال تعمیرات اساسی هست
توی این مدت جیغ می زنی اونم نه یه جیغ بلکه جیغ های مداوم حدود نیم ساعت
طوری که همسایه های خونه مامان جون فقط با صدای جیغ سرکار صبح زود ساعت
6:30 یا نهایتش 7 بیدار میشن و به قول خودشون دیگه عادت کردن هر روز زود بیدار
بشن چند تاییشون که اومدن در خونه و گله کردن از صدای تو که مزاحمشون هست
و چند تاییشون هم گفتن اشکال نداره بچه هست
من که دیگه رو ندارم باهاشون مواجه بشم و از دیدنشون خجالت می کشم
اما تو همچنان به مردم آزاریت ادامه می دی
امان از دل من بیچاره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
القصه
دیروز هم بردمت مدرسه تا از حقم دفاع کنم آخه دوتا مدرسه قصد دارن منو
من درمونده ی بچه ذلیل رو کنن معاون آموزشی مدرسه .نمیدونم چی شده
که من اینقدر مهم شدم آخه یه مدرسه دیگه هم همین تقاضا رو از من داره
که معاونت آموزشی شونو قبول کنم خلاصه توی مدرسه مشغول صحبت بودم
که من بچه دارم و با اخلاق خاص این گل آقا که می بینین نمی تونم این سمت
رو قبول کنم که خودت اومدی وسط میدون و چهره واقعیتو نشون دادی
چند دقیقه قبل از صحبتهای من با دختر یکی از همکارام رفته بودی توی حیاط
مدرسه و از اونجایی که زهرا خانم خیلی مستقله خودش قصد کرده بود از
آبسرد کن آب بخوره که تو هم هوس استقلال به سرت زده بود و خودتو زیر
آب سردکن خیس کرده بودی زهرا خانم هم که کمی خیس شده یود اومد
جلوی کولر نشست تا خشک بشه اما اینجا بود که تو خودتو نشون دادی و یک
کولی بازی درآوردی که همه به من گفتن خدا به دادت برسه کلی گریه کردی
که لباسم خیس شده عوضش کن مجبور شدم تا پای ماشین بیام و خداراشکر
ازاونجایی که از ترس سرکار همیشه لباس توی ماشین هست پیراهنتو عوض کردم
اما اصرار داشتی شلوارت رو هم عوض کنم ولی شلوار همراهمون نبود و تو اینقدر
بهانه گرفتی که دست از پا درازتر خداحافظی کردیم و اومدیم خونه تا لباست رو
عوض کنیم