واکسن 18 ماهگی
امروز آبتین جونم واکسن 18 ماهگیش رو با ده روز تاخیر زد بمیرم برات مامانی که من نتونستم مثل واکسن یک سالگی همراهیت کنم آخه مدرسه بودم و مامان جون جای من زحمت واکسن زدنت رو همراه با بابایی کشیدن امروز وقتی از مدرسه زنگ زدم به بابایی گوشیشو جواب نداد داشتم خدا خدا می کردم و می گفتم حتما مشغول تزریق واکسن هستن که جواب نداد که یه دفعه بابایی زنگ زد و گفت هنوز برات واکسن رو نزدن و خانمی که توی مرکز بهداشت بود گوشی رو گرفت و باهام راجع به نحوه ی از شیر گرفتن تو از همین حالا یه کم توضیح داد که یه دفعه از شیر نگیرمت تا رو ی روحیه ت اثر نذاره خلاصه ظهر که اومدم دنبالت خونه ی مامان جون خواب بودی و هنوز داشتی هق هق می کر...
نویسنده :
مامان
10:57