محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

نمک نمک نمکی تو یک پارچه نمکی

دیروز شبحونه (صبحونه) توتوی (تخم مرغ ) بلدرچین خولدم خوب بود بعدشم شروع کردم به ریختن نمک تو بشکابم (بشقابم) و دشت ژدم توش و خولدم اما بدم اومد و کلی شر و شدا (سر و صدا ) دادم            اگه کلید دشتم بیفته شعی می کنم هر کفلی (قفلی ) رو باژ کنم            کتاب دشتم بیفته برا برگ ژدنش دشتمو تو دهنم می برم تا خیش بشه و بتونم راحت برگ بژنم                     شرمو می برم تو ژودپژ و حرف میژنم تا شدام بپیچه           ...
29 مرداد 1390

جمله می گم

اژ دیروژ تا حالا یاد گرفتم هی می گم بابا دف (رفت) مامانی اژ دیروژ تا حالا کلی ژوقمو (ذوقمو ) ژده   تاژه کتابمو باژمیکنم و دشت می ژارم رو شکلکهاش و اشمشونو می گم پ پ (پروانه)  غغغغغغغغغغغ (قورباغه) بعععععععععع (بع بعی) جی جی جی (جیک جیک یا همون گنجیشک) ...
25 مرداد 1390

هدیه تولد سارا

از روز پنج شنبه تا حالا که هدیه تولد سارا کوچولو دختر خاله فریبا رو خریدیم آبتین دست بردار نیست و مرتب می گه دخ دخ (چرخ ) آخه هدیه سارا کوچولو یه سه چرخه هست نمی دونیم با پسمل خودمون چیکارکنیم امروز کلی اسباب بازی براش خریدم اما راضی نیست و همش می گه دخ دخ فکر کنم باید براش یه سه چرخه بخرم تا راضی بشه                                                   راستی دیشب با خاله فریبا و عمو امین و سارا کو...
22 مرداد 1390

فرهنگ لغات آبتین

این روزا آبتین مرد شده سه چهار قدم تنهایی برمی داره بعد تا منو می بینه خودشو پرت می کنه تو بغلم دیوونمون کرده هی می گه دستمو بگیرین تاتا کنم وقتی هم دستشو می گیریم دیگه زمین نمی شینه و از شدت علاقه به تا تا  به جای راه رفتن به حالت دو می ره و ما رو دنبال خودش می کشه بنده خدا مامان جون امشب خیلی آبتین رو تا تا کرد کمرش درد گرفت اما آبتین دست بردارنبود زندایی نجمه زحمت ادامه راه رو کشید از کمر افتاد و آبتین خستگی ناپذیر رو سپرد به خاله خاطره که دیدیم داد و فریاد اونم بلند شد که وااااااااای خسته شدم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ کمرم اما آبتین دست بردارنبود عزیزم از بس دوست داری تاتا کنی همه رو از رمق انداختی      ...
20 مرداد 1390

وقتی ورزشکار می شم

من خیلی دوش دارم مشل بابا م ورژشکار بشم البته فکر کنم تو چند تا شاخه ماهر بشم   و درآینده مدال بیارم  اژجمله ژیمناشتیک که اینم عکشمه             البته چون تو خونمه واز بابایی ارث بردم به آب هم ژیاد علاکه(علاقه ) نشون می دم اژجمله اینکه باید هرروژ با یه ژرف (ظرف) پر اژ آب باژی کنم  باید همه اباباهامو (اسباب بازیهامو) بنداژم تو اون آب و تا خالیش نکنم رو فرش دشت بر نمی دارم موکع (موقع ) ششتشوم تو حموم مدام آب آب می ژنم و دشتامو می  گیرم ژیر آب و اگه بیارنم کنار کلی دریه (گریه ) می کنم البته فوتال (فوتبال) هم دوش دارم اینم عکشم     ت...
19 مرداد 1390

دختر می شم

من خیلی دوش دالم دختر  باشم بلا (برا) همین کالای (کارای) دختلونه انجام می دم اینم نمونشه           ...
19 مرداد 1390

یه قهر خوشمزه

چند روژپیش با مامانی لفته(رفته) بودیم بیلون (بیرون) من برا اولین بار قهر قشنگی کردم این عکشمه البته شابکه ی(سابقه ی ) قهر داشتم اما ایندوریش (اینجوریش) نوبر بود              مامانی کلی ناژ (ناز) خرجم کرد تا یه گوشه چشمی بهش انداختم خب منم دیگه                   ...
19 مرداد 1390

مسافرت

روژ دوشنبه11/5/90 شاعت 11:30  قبل از ژهر(ظهر) پرباژ(پرواز) داشتیم  توی فرودداه ( فرودگاه) پشمل (پسر)  بدی شدم آخه خوابم می اومد تا می تونسشتم بابا و مامانی رو اژیت(اذیت ) کردم بعد که رفتیم شوار هبابا(هواپیما ) شدیم خانم مهماندار بهم دفت(گفت ) چرا دریه (گریه ) می کنی  و بهم یه دونه بسته اجی مجی داد            وکتی (وقتی) نششتیم (نشستیم) هبابا رو شرم (سرم)بود  از بش (بس) بکیه ی (بقیه ی )  هبابا ها(هواپیماها) رو اطراف باند دیدم و هی دفتم (گفتم ) هباباهبابا بعد که هبابا اژژمین بلند شد شروع کردم به دفتن (گفتن) بالا بالا بالا خلاشه کلی کولی باژی در آوردم تا ...
15 مرداد 1390

شیطونی های جدید من

تاژگیا خیلی شیطون شدم و چیژای جدید یاد درفتم (گرفتم) مثلا موقعی مامانی می خواد لباشامو تنم کنه فرار می کنم تا دنبالم کنه کلی باید دنبالم بدون تا لباس تنم کنن وقتی هم گیرم انداختن تو پوشیدن تمت (کمک) می کنم و دشتامو اژ لباش میارم بیرون  تاژه امروژم یاد درفتم به حموم بگم حما به پی پی می گم پی پا خیلی شیطون بلا شدم دوش دارم به همه چی دشت بژنم و لمشش (لمسش) کنم  حالا دیگه می دونم موقع افشوش خوردن باید نُچ نُچ کنم  عینک مامانی رو هم می ژنم رو دشمام (چشمام)  اینم عکشم فکر کنم بهم بیاد دُتتر(دکتر) بشم                 حالا دیگه می دونم هرچی رو می...
9 مرداد 1390