محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 25 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

پیش خدا / یه حادثه بد

امروز  مرتب تکرار می کردی   مامان خدا بهم کمک می کنه ؟؟؟ می گفتم آره اما امشب یه دفعه بهم گفتی   مامان اگه من برم پیش خدا تو گریه می کنی ؟؟؟ قلبم ریخت از این حرفت . خدا نکنه من یه روز بی تو باشم عزیزم  دلم بدجور ازاین حرفت گرفت  بهت گفتم البته که گریه می کنم تو باید پیش من بمونی اول من می رم پیش خدا و اما درست نیم ساعت بعداز این حرفهات  وقتی داشتم وبلاگت رو آپدیت می کردم و تو توی بغلم دائم مطالب نوشته شده رو پاک می کردی  یه لحظه از توی بغلم گذاشتمت پایین  که.......  جیغت بلند شد و ی...
12 دی 1391

مامان به رنگ آبی

امروز وقتی مشغول درس خوندن بودم (هفته دیگه شنبه ا متحان داده کاوی دارم) و نتونستم موقعی که سوار اسبت بودی هلت بدم با حالت قهر و ناراحتی بهم گفتی : می رم مامان دیگه می خرما!!!!!!!! گفتم برو بخر کفتی چه رنگی شو بخرم گفتم سفیدشو بخر گفتی نه آبی شو می خرم گفتم برو بخر گفتی پولم می خوام ؟؟ گفتم آره گفتی از کجا مامان بخرم ؟ گفتم از مغازه بخر گفتی الکیه ؟ بازیه؟؟؟ گفتم نه جدی گفتم برا خودت ادا درآوردی و مثلا رفتی در مغازه  و توی خیالت  گفتی آقا یه مامان آبی بده اینم پولش  بعدش اومدی  و  گفتی بیا یه مامان آبی خریدم ...
12 دی 1391

افعال زیبا /ادامه لغات انگلیسی

حرف زدنت عالیه فقط چند تا فعل رو اشتباه می گی به اضافه چند کلمه که ما خیلی  تلفظت رو دوست داریم افعالت اینا هستند: پزیدی ؟(پختی) دوزیدی ؟(دوختی) نخاندی ؟(ننداختی) می نویسیده (می نوشته ) می بَری دی(می بردی) خندیندم (خندیدم) اخاندم (انداختم)   آش بم بوم بوئه (آشپزخونه) مزخفر(مزخرف) البته باز هم هست ولی الان یادم نمیاد . و اما بگم از پیشرفتت توی زبان انگلیسی لغات زیر رو به دکشنری ذهنت اضافه کردی خیارسبز Cucumber اسب Horse جوراب Socks پیراهن Shirt شلوار jeans دست hand  مو Hair قورباغه Frog چنگال Fork سیب زمینی ...
8 دی 1391

به انگیلیشی میشه چی ؟

این روزا دست از یادگیری لغات انگلیسی برنمی داری و به هر چیزی می رسی می پرسی این به اینگیلیشی میشه چی ؟؟ داد من از دستت درمیاد وقتی چیزی رو می پرسی و موقعی می پرسی که دسترسی به اینترنت و دکشنری و ... ندارم که جوابتو بدم . مثلا یکشنبه شب همین هفته تب شدیدی کردی و از شدت تب حالت تهوع داشتی وقتی می گفتی داره حالم بد میشه میریزه رو لباسهام کثیف میشه بردمت سر شیر آب که نگران نباشی توی اون حالتی که من از غصه  داشتم می مردم و تو از تب می سوختی یه دفعه گفتی مامان گفتم جان گفتی استفراغ به اینگیلیشی میشه چی ؟؟؟ واقعا مونده بودم چی جوابتو بدم امان از دست تو !!!!!!!!!!!!! یا امروز صبح توی  اوج خواب داد می زدی من...
7 دی 1391

یه نتیجه گیری مطلوب

دیروز بعد از اینکه آبروی مامان رو ،روز قبل بردی (همراهم اومدی جلسه ضمن خدمت وقتی کلاهتو درآوردی ازبس موهات کثیف بود همه فکر کردن عرق کردی  منم به روی مبارک نیاوردم )چیکارکنم موقع حموم خیلی گریه می کنی و حاضر نیستی بیای حموم خلاصه ماجرا اینکه دیروز با ،بابا گرفتیمت و بردیمت حموم اولش خیلی کولی بازی درآوردی اما بعدش که داشتی لذت می بردی بابا موقع شستن سرت یه کوچولویی سرتو زد به شیر آب حموم ،تا اومدی گریه کنی  من و بابا خودمونو زدیم کوچه علی چپ تو هم که ماشاءا.. از رو نمی ری یه دفعه گفتی مامان این حمومو کی خریده ؟؟؟ گفتم بابا گفتی شیر آبیشو کی خریده؟ گفتم بابا با یه حالت خاص گفتی شیر آبیش مزخفره (مزخرفه ) ...
23 آذر 1391

خاله فریبا به دادمون برس

این روزها  فرهنگ لغت انگلیسی آبتین جان به  21 کلمه رسیده : در door کتابbook عروسک doll دختر girl پسر boy آب water  غذا  food کفش shoes سگ dog گربه  cat معلم teacher توپ  ball ماشین car چشم  eye گوش  ear بینی nose خون   blood   سیب :apple   دهان : mouth   شیر : Milk تازه یه جمله هم می گی : اون مرده nose ش blood  اومده بود. حالا دیگه اینقدر راه افتادی که دیگه دست بردارنیستی و قصد داری به این فرهنگ لغت، کلمه اضافه کرده و کاملا به روزش کنی  اونم...
21 آذر 1391

یادداشتهای مصور

                        آبتین با استامپ بازی که بابا خریده بود                                           ژست زمستونه     5 روز و شب از پای کامپیوتر نمی تونستم تکون بخورم باید سمینارم رو تموم می کردم و تحویل استاد می دادم اما دائم می اومدی روی میز کنارم و می نشستی و می گفتی چقدر کاراتو انجام میدی!!!   &nbs...
19 آذر 1391

بهانه های بی جا / صحبت با دوستان خیالی

این روزا خیلی بهانه گیر شدی مرتب بهانه هایی می گیری که می دونی نمی تونیم برات محیا کنیم مثلا آمبولانس بزرگ می خوام نصفه شب می گی هلو می خوام من اسب بزرگ می خوام این اسبه که بابا خریده مزخفره (مزخرفه) امشب بریم مشهد من کتاب یه ماهی و یه اردک می خوام (شعرشو بلدی اما کتابی تو این زمینه وجود نداره) بریم یه موتور آینه دیگه مثل خاطره بخریم (سومین سه چرخه رو هم خریدی اما قانع نیستی سه چرخه بچگی های خاله خاطره که خراب شده چشمات رو گرفته  ) چرا ماشین شارژیم سبز نیست بریم سبزشو بخریم من قرص بزرگ می خوام (اگه ما قرص بخوریم این بهانه رو می گیری به یکی دوتا هم راضی نیستی به جای قرص بهت دراژه میدم ) ...
5 آذر 1391