آموخته های جدید من
چند روژه که یاد گلفتم هر کی اژم می پرشه پیشی چی میگه جواب می دم ماما
وقتی می گن هاپو چی می گه می گم هاپ هاپ
اشم کورباغه که میاد میگم غغغغغغغغغغغغغ
به محژ (محض) گفتن پروانه میگم پ پ
اما امان از ب بعی که اشمش بیاد شروع می کنم به گفتم بععععععععععععععععع و دیگه هنگ میکنم هرچی می پرسن پیشی چی می گه می گم بععععععععع هاپو چی می گه میگم بعععععععععععععع
قورباغه چی می گه می گم بعععععععععععععععععععع
خلاصه نمی دونم بااین ب بعی چه حساسیتی دارم که مثل کامپیوتر هنگ می کنم
تا ماما دشت می ژنه به گوشی موبایل باید حتما اژش بگیرم تاژه باید راه برم و حرف بژنم ایشتاده نمی تونم آخه آنتن نمی ده
دیروژ که تا شاعت 1 خوابیدم چه خوب بود البته شب کبلش تا 2 نخوابیدم دیروژ یه حرکت جدید یاد گرفتم اونم رو مدیون هبابای(هواپیمای) قشنگم هشتم آخه دیدم جلو دهنش وقتی هلش میدم یه چیزی میاد بیرون من هی می گرفتم می کشیدمش که ماما به فریادش رشید و گفت عژیژم این ژبونشه تو هم ژبون داری و کلی ماما ژبون خودشو درآورد تا منم یاد گلفتم ژبونمو بیرون بیارم حالا می دونم ژبون یعنی چی تا می گن ژبونمو بیرون میارم
معنی بینی رو هم می فهمم تاژه چند روژه بینی ماما رو می گیرم تا حرف بژنه و شداش عوض بشه خوشم میاد ماما هم بینی منو می گیره اونوقت تنها چیژی که من می گم ماماماما هشت شدام (صدام ) عالی میشه
اژآموخته های دیروژم چشم گژاشتنه دوتا دشتامو می ژارم رو چشمام بعد یهو برمیدارم و می گم دادا (دالی)
دیشبم بادون (بارون) اومد اولش چون در آشپش خونه باژبود ترشیدم اما ماما منو برد تو حیاط خونه یه کم خیش شدم اما خوشمژه بود
امان اژاون موقعی که شدای آتمون (آسمون ) اومد ماما بهش میگه رعدوبرک من اینقدر ترشیدم که دوتا پا داشتم دوتا هم قرض گرفتم و مثل گلوله ای که اژتفنگ در میره پریدم تو بغل ماما خیلی شداش وحشتناک بود بعدش دیگه یاد گرفتم هی می گفتم آتمون آتمون دق دق یعنی آسمون می گه تق تق
آخر شب هم ژد به شرمون بریم خونه مامان جونم توی راه برگشت یه پیشی دیدیم وبابا چون من با دیدنش خیلی تعجب کرده بودم هی با ماشین می رفت اون طرفی که پیشیه می رفت و تعقیبش می کرد منم فقط ذوق می ژدم و جملات نامفهوم می گفتم یه ربعی همینطوری با دوتا پیشی باژی کردیم
اومدیم خونه شاعت 1 بود تا ماما پشه بندم رو ژد اژ ژوق دیدنش دویدم و رفتم توش نششتم بابا هم همراهیم کرد آخه تا حالا پشه بندم خونه مامان جونم بود و ندیده بودمش کو شیک که بودم ماما میگه منو توش میژاشتن اما اژ وقتی چیژایی رو می شناسم ندیده بودمش