خواب
عزیزم تا الان که ساعت ١٢:١٠ دقیقه ظهرهست هنوز خوابیدی
دیشب با خاله فریبا و سارا و عمو امین برا افطاری رفتیم رستوران تالار کوثر تو بدجوری آبروریزی کردی دست به همه چی زدی و از همه چی خوردی مخصوصا کلیک کرده بودی رو ظرف غذای عمو امین بنده خدا تعارفت می کرد ولی معلوم نبود چی می خوای بالاخره بعد از کلی غر زدن متوجه شدیم پیاز توی ظرف عمو رو می خوای بعد که برش داشتی یه کم خودت خوردی زود بقیه شو کردی دهن من خلاصه اینقدر میز رو بهم ریختی که موقع برگشت میز ما از همه افتضاح تر بود البته سارا خانم هم دست کمی از تو نداشت
راستی دوشنبه شب هم با ساراو خاله فریبا رفتیم پیاده روی البته شما نی نی ها کالسکه و چرخ سواری کردین و ما مامانا پیاده روی
توی راه برگشت خیلی اذیت کردی هی ایراد می گرفتی که سوار کالسکه سارا بشی بنده خدا خاله فریبا کالسکه رو عوض می کرد و تو سوار کالسکه می شدی و سارا سوار چرخ می شد دوباره از نو بهانه چرخ می گرفتی آخر سرهم پیاده شدی و درحال هل دادن چرخ به خونه رسیدیم اما حال منو درست و حسابی گرفتی ازبس یه دستم تو دست تو بود دست دیگم به سه چرخه