محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 9 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

خاطره بد

1390/5/3 0:44
نویسنده : مامان
303 بازدید
اشتراک گذاری

روز شنبه یادگرفته بودم مثل مامانی لباشامو بنداژم تو لباششویی خودم اینم شاهکارم

           

دیروز از صبح که بیدارشدم مامانی هی به بابایی گفت زیر چشمای بچم گود افتاده چیکار کنیم بابایی هم که تازه تعطیلیش شروع شده و بیکار بود گفت بریم دتر(دکتر) رفتیم پیش دتر خودم آقای دتر فتح پور برام آدایش (آزمایش) خون و جیش و پی پی نوشت رفتیم توی بخش اطفال بیمارستان تا ازم خون بگیرن بابایی می گفت اونا وارد ترن اما مامانی به خاطر خاطتات (خاطرات) بدی که بابت بستری من اونجا داشت نیومد تو بخش آخر کار اومد که دیگه تموم شده بود و من و بابایی در حال بیرون اومدن از اتاق خونگیری بودیم مامانی می دفت(می گفت ) دلم شف(ضعف ) می ره وقتی اینجا میام خلاصه خون دادم و اومدیم دو روز دیگه آزمایشو می دن می بریم برا دتر فتح پور ببینه من چمه 

 

         

دیشبم با بابایی رفتیم ماشینو بندین (بنزین )بدنیم (بزنیم )

اولش رفتیم یه مغاده که مبل و تخت داشت من لم دادم رو یه مبل و پایین نیومدم تا نیم شاعت بابایی و مامانی همیندوری (همینجوری)  وایشاده بودن کلی هم برا خودم رو مبله ژشت گرفتم و حاضر نبودم بیام  پایین     

         

به زور منو آوردن پایینو بردن مغاده روبرو که اشمش کلبه هوش بود اوندا (اونجا) یه تتاب (کتاب )حیوانات و یه اباتاتا (اسباب بازی) خریدم که اشمش لوله های هوش بود اوندا هم کلی صدا دادم نه اینکه دریه‌(گریه) کنما همش برا خودم آواژ خوندم و مغاده رو شرم بود می رفتم می اومدم

 

 بندین (بنزین) که ددیم(زدیم )اتفاقی رفتیم پات (پارک) بابایی منو شپرد به دختر دوشتش که اتفاقی دیدیمشون اما اون نمی دونشت که من بلد نیشتم شرشره بخورم ، روی شرشره  منو نشوند و ولم کرد مامانی اگه پشت شرمون نیومده بود گردنم خورد می شد مامانی توی پات (پارک ) جیغ می زد و بابا رو صدا می کرد پات (پارک) رو شر مامانی بود و جیک (جیغ ) می زد  اما تو هوا همون دخترخانم از پشت شر لباشمو درفت (گرفت ) و مامانی پاهامو

به خیر گذشت

اما دیده(دیگه )  می ترشیدم شوار شرشره بشم و تا شرشره می دیدم دریه ( گریه) می دردم (می کردم)

 

                 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شيرين
3 مرداد 90 16:48
سلام عزيزم...ممنون كه به وبلاگم سر زدي. منم خوشحال ميشم براي تبادل لينك...من لينكت كردم
نازنین نرگس نفس مامان
4 مرداد 90 0:48
اخی بمیرم ایشالا که چیزی نیست همیشه سالم و شاد باشی پسر گل
مامان نیایش
4 مرداد 90 14:24
سلام خانومی ایشالا که کوچولوت همیشه سالم باشه ممنون که سر زدی شما هم لینک شدی