روز مادر
عزیزم این روزا اصلا حوصله ندارم برات یادداشت بذارم فقط نکات لازم رو توی دفتر
یادداشت می کنم تا بعدا برات وارد وبلاگ کنم
فقط جا داره بگم شبی که فرداش روز مادر بود من و تو طبق معمول
خونه ی مامان جون اینا بودیم تو با مامان جون رفتی توی حیاط بعد
اومدی یه گل از باغچه چیده بودی به من دادی و گفتی بذار بوست
کنم وقتی خم شدم اول گونه هامو بوسیدی بعد هم پیشونیم .
ممنونم گلم (البته مامان جون بهت یاد داده بود که چیکار کنی )
ممنون پسرم اولین روز مادری بود که تو بهم یه چیزی می دادی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی