محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

بلایی که سر تنگ ماهی عید آوردی

1391/1/13 0:15
نویسنده : مامان
541 بازدید
اشتراک گذاری

امروز چند بار ازم پرسیدی مان اقده ماهی کو؟؟و من جواب دادم مامان جان ماهی مرده بود انداختمش آشغالی (دو روز پیش ماهی عیدمون مرد ) بازم حین آشپزی پرسیدی مانی ماهیه کو ؟ و جواب من همون بود که نوشتم دیدمت که رفتی تو حیاط و تنگ خالی ماهی رو از تو حیاط آوردی بهت گفتم مامان مواظب باش نشکنیش . سرگرم برنج جوشوندن بودم که یه دفعه با صدای شکستن شیشه به خودم اومدم و چون پشتم بهت بود داد زدم مامان بهش دست نزنیا دستت خون میاد (معنی خون اومدن رو خوب می فهمی) وقتی رسیدم دیدم تنگ ماهی بیچاره خورد خورد شده بود و کف حیاط هر تکه ایش یه جایی رفته بود سریع با جارو جمع و جورشون کردم از همه مهمتر تعریفهات بود که برا دائی و زندایی مامانی و خاله خاطره تعریف میکردی که : تنگ ماهیه اَخاندم آشقالی تَق (یعنی تنگ ماهی رو انداختم آشغالی گفت تاق ) و بعدش از شدت خوشحالی و خنده نمی دونستی چیکار کنی .

 

اینم عکست وقتی ماهیه زنده بود و بهانه گرفته بودی موهاشو شونه کنی

      

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آرتین خان
17 فروردین 91 15:33
سلام عزیزم سال نو مبارک آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری
مامان نیایش
20 فروردین 91 9:42
سلام به مامانی و گل پسرش ان اشالله که سال خوبی رو شروع کرده باشید و خوش گذشته باشه چه پسر بلایی شدی الهی الهی