محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

گم کردن موبایل

1391/1/6 1:04
نویسنده : مامان
505 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم توی یادداشت پایین برات نوشتم که شب قبل از عید بیمارستان بودم وقتی اونجا بودم ساعت 6 صبح بود که بابا زنگ زد فکر کردم تو بیدار شدی اما بابا گفت گوشی ای که آبتین باهاش بازی می کنه کجاست ؟ گفتم چطور مگه گفت نمی دونم کجاست فقط چون روی ساعت زنگ دار تنظیم شده داره هر چند دقیقه یکبار زنگ می خوره اما پیداش نمی کنم(لازمه توی پرانتز اضافه کنم یه بار برا بابا سیم کارت ایرانسل مشابه شماره دائمش رو خریدم باباهم اونو انداخت روی یه گوشی نو اما ازش استفاده نمیکنه و توی خونه هست فقط تو باهاش بازی می کنی و مالکش شدی و بهش می گی گوشی آبیت هروقتم گمش می کنی می پرسی مانی اقده گوشی آبیت کو؟)خلاصه بابایی گفت من اصلا شمارش یادم نیست شمارشو بهم بده تا زنگ بزنم و پیداش کنم شماره رو دادم به بابا و قطع کردم چند دقیقه بعد به بابا زنگ زدم و پرسیدم پیداشد؟؟ گفت آره تو  آشغالها توی حیاط  بود!!!!!!!! یادم اومد که دیروز داشتم آشغالهای به درد نخور توی اتاقت رو می ریختم توی یه کارتن و کارتن رو آورده بودم تو اتاق تو هم نامردی نکرده بودی  و گوشیت رو انداخته بود توی کارتن آشغالها و نکته حساسش این که بابا شب همه آشغالها رو گذاشت توی کوچه فقط نوبت این کارتن که رسید گفت هنوز یه کم جاداره من فردا حیاط خونه رو تمیز می کنم (که هرگز تمیز نکرد) و آشغالهای حیاط رو می ریزم توش بعد این کارتن رو می ذارم توی کوچه که آشغالی ببره خدا رحم کرد که بابا قصد کرده بود حیاط جمع و جور کنه اگه این قصد رو نکرده بود گوشی آبتین جان الان توی زباله های بیرون شهر بود .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)