ولش کن
اژ لوژ عید غدیر خاله نَنش با دو تا دختلاش اژخلاشان جنوبی اومدن پیش ما وااااااااااااای من به دختل
بزرگش می گفتم آشینا (سارینا) و به دختل کوشیکه می گفتم آَنا(سنا)
متاشفانه آشینا شرمای بدی خولده بود و من نمی تونشتم نژدیکش بشم مان نمی ژاشت بلم نژدیکش تا
می لفتم داد می ژد منم که تاژگیها یاد گلفتم هی می گفتم مامان دَبا، مامان دَبا (مامان دعوا )
خلاشه اینکه حالا دیگه من مهلبون شده بودم و اَنا رو اشلن نمی ژدم اما اون بد اخلاق شده بود و منو
می ژد من ناژش می کلدم اما اون دشتمو پش میژد فکل کنم اشر (اثر ) کتک هایی که شری قبل بهش
ژدم هنوژ تو خاطرش مونده بود و بلا همین دیگه ناژهامو قبول نداشت و دشتمو پش میژد
کلی با عمو باژی کلدم وقتی مان که منتژر بود چهارشنبه هم تعطیل بشه که نشدو مجبول شد دشت اژ
پا دراژتر بله مشه عمو (بابای سارینا و سنا ) به جای مامان جون اژ من مواژبت کلد عمو منو خیلی دوشت
داشت و تا منو می دید می گفت الهی الهی الهی امشب هم اونا دوباله بلگشتن خلاشان جنوبی
رابطم با خاله نَنِش عالی شده بود البته گاهی وقتا دندونم می گلفت و من که تاژگیها یاد گلفتم هرجائیم
دد گلفت بگم دَد ، دَد همش می گفتم مان دَد، مان دَد (مامان درد )
وقتی خاله ننش می گفت خواهر ولش کن منم می گفتم وِلش دِ ولش دِ
تاژه هر وقت بابا اژیتم میکنه به اونم میگم ابی ولش دِ ولش دِ