محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 15 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

دکتر

1390/6/23 0:36
نویسنده : مامان
460 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب تو خواب همش گفتم لا لا لا لا(لولو  لولو ) آخه دیشب بالاخره بابا بعد اژ شه ماه موفق شد دوتا لولویی ( مارمولکی ) که می اومدن روی دیوار خونمون رو بکشه خشته نباشی بابا بعد اژ شه ماه     آخه ماما اژشون می ترشه و تا می بینتشون جیک (جیغ) می ژنه

امروز اژ شبح ژود که بیدار شدم شروع کردم به ناژ کردن ماما و هی گفتم ناش ناش شبحونه نخوردم و همون یه کم هم که ماما داده بود بلا اولین بار پش اژ مدتها بالا آوردم 

با ماما وفتیم دکتر خاله نرگش هم انا(سنا) رو آورد دم در خونه ی مامان جونم پشر همشایه که اشمش متین بود رو دیدم شرمو اژ شیشه ماشین بردم بیرون و شروع کردم به شدا ژدنش و گفتم متی متی متی    وتا رشیدیم دکتر هی گفتم متی متی یه مامان دیگه که اونجا بود گفت این پشر چی می خواد ماما بلاش توژیح داد متی کیه

خلاشه پیش دکتر کلی کولی بادی درآوردم و چند تا لگد هم نصیب خانم دکتر شد چون می خواشت گوشمو معاینه کنه و من اجاژه نمی دادم

راشتی وقتی اومدم خونه تا شاعت 3 خوابیدم   اما بیدار که شدم یه کم غژا خولدم اما دشمتون روژ بد نبینه افتادم به اشهال ماما می گفت قطره آهنی که دیشب خلیدیم حتما فاشد بوده حالم خیلی بد بود لباشای ماما و تشکمو خلاب کردم شاعت 7 شبم هر چی خولده بودم آوردم بالا ماما خیلی نگران بود هر چی به بابا ژنگ ژد جواب نداد آخه بابا وفته بود اشتخ و گوشی باهاش نبود

یه کم که بهتر شدم شروع کردم به بادی کردن و ماما که با من بادی می کرد یه دفعه دشمش (چشمش ) خولد به قاشق و چنگال من که اژ وقتی دنیا اومدم همینطور تو کمد جا مونده بود من که قشنگی اونا رو دیدیم هوشم کرد غژا بخولم و هی گفتم به به به به ماما هم بهم به به داد با قاشق چنگال خودم خیلی چشبید  اما تا آخر شب که می خواشتم بخوابم هی می گفتم آب آب ماما هم با حوشله بلام آب می آورد وقتی آبهای شور( پودر oRS) رو بهم می داد شرمو  به نشونه بد مژه ای آب تکون می دادم و می گفتم آب آب و تا آب شاده نمی خولدم ول کن نبودم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مدرسه ی مامان ها
23 شهریور 90 15:21
سلام مامان عزیز توی مدرسه تجربه ای از رفتار یک مامان و بابا با فرزندشون گذاشته شده، ما و مامان های دیگه مشتاق شنیدن تحلیل شما از رفتار اونا هستیم
مامان سارا
23 شهریور 90 17:44
هورا باباالهي هر چه زودتر خوب شي پسر شيرين زبون
نازنین نرگس نفس مامان
23 شهریور 90 18:39
عجب پس حسابی دکتر رو لگد زدی و کلی کولی بازی در اوردی افرین
مامان ارشیا
25 شهریور 90 23:35
عزیزم خوب شدی؟