من و سارا

دیشب رفتیم خونه ی خاله فریبا من چِتَد(چقدر) خاله فریبا رو دوش دارم دوشت دارم خاله فریبا

به همه دای(جای) خونشون شرک کشیدم اشلا (اصلا) ناراحت نشد واااااااای دخملشون شارا خیلی اباباباژ(اسباب بازی) داشت به منم داد باژی کردم یه شندلی (صندلی ) بامژه داشت وقتی می نششتم روش شدا (صدا) می داد

تاژه شارا دخملی اومد شوار شندلیه بشه و اژمبلش اومد پایین که شرشو(سرشو) کوبید تو پیشونی من منم دردم اومد و دریه (گریه) کردم اما شارا وقتی دید من دریه (گریه) کردم تاژه یادش اومد باید دریه کنه البته من شرم کرمژ(قرمز) شد آخه خیلی دردم اومد                        

 وقتی شارا شرشو گژاشت رو بالشت که بخوابه من براش گفتم لالالا خاله و مامانی خندشون گرفته بود خاله فریبا خیلی مهربونه بهم اجاژه داد برم شراغ نه نه های (کفشهای ) شارا و باهاشون باژی کنم کلی خونشون و اتاق شارا رو به هم ریختم البته شارا هم دشت اندر کار بود و تمت (کمک) می کرد      

    بعدشم رفتیم شام خودیم (خوردیم) من از شوپهای شارا خودم (خوردم ) خیلی خوشمژه بود  

 شارا یه قطار داشت که وقتی روشن می شد من اژش می ترشیدم (می ترسیدم) اما یه اشتخ (استخر ) داشت که دوشش داشتم و هی می رفتم توش می نششتم و شر (سر) نششتن تو اون با شارا دوامون (دعوامون) می شد

شارا تو ابابابا هاش(اسباب بازیهاش) یه گاو داشت که می چرخید و ما ما می کرد من دوشش داشتم و همراش ماماما کردم

یه اتوبوشم (اتوبوسم) مال پشر خالش  شروین خونشون بود که خاله فریبا برای من می کشیدش روزمین بعد ولش می کرد خودش می رفت من اژاونم خوشم اومده بود طوری که وقتی خاله فریبا گژاشتش (گذاشتش)  کنار من دریه کردم و خاله مجبورشد دوباره باهام باژی کنه خلاشه دیشب اژ اون شبایی بود که بهم خوش گژشت و آخر شب به خاطر خواب آلودگیم دریه کردم و اومدیم خونه دشت درد نکنه خاله جون خیلی خوش گژشت تقدیم به خاله فریبا با یه دنیا عشق