محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

طبیعت

1390/4/26 1:23
نویسنده : مامان
335 بازدید
اشتراک گذاری

امروز تعطیل بود آخه تولد امام زمانه با بابایی و مامانی و مامان جون و باباجون و خاله عتیتی وزندایی نژمه(نجمه) رفتیم دامن ططیهت(طبیعت) اونجا من یه پیشی دیدم و شروع کردم به گفتن ما ما ما(میومیومیو) چند تا غاز دیدم که هی می گفتن تاتاتاتا(قاقاقا) تازه یه گاوم دیدم تا دیدمش باز گفتم ماماما

                    

               

این اولین باری بود که یه گاو میدیدم همینطور غاز

                           

وقتی یه هاپو دیدم گفتم هاپ هاپ هاپ

             

بعدش دسته جمعی رفتیم سر جوی آب  من از خوشحالی پاها و دستامو زده بودم تو آب و هی می گفتم آب آب آب اینقدر خم شده بودم رو جوی آبی که فقط کمرم تو دست مامانی بود به قول مامانی حیف که دوربین رو یادمون رفته بود ببریم اینقدر آب بازی کردم که پاهام یخ زد بعدشم چون اسهال بودم لباس مامانی رو کثیف کردم

           

              

طرفای بعدازظهر رفتیم سبزی بخریم که اونجا بازم یه چیز عجیب دیدم من که فکر کردم هاپوه و هی گفتم هاپ هاپ هاپ اما مامانی خندیدو گفت اینا اسبن دو تا بودن یکی شفید یکی خاک توسری (خاکستری) 

خیلی بهم خوش گذشت جاتون خالی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)