محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

منو مامانی

1390/4/23 9:51
نویسنده : مامان
430 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز حالم بهتر بود برا همینم تا ازخواب بیدار شدم بهونه تامپیوتر(کامپیوتر) گرفتم آخه تصمیم گرفتم به جای دتتر(دکتر) مثل مامانی مهندس تامپیوتر بشم مامانی هم منو گذاشت کنار تامپیوتر شروع کردم به مهندس بازی

 

                    

 

 بعدشم دیدم در اشپش خونه بازه چشم مامانی رو دور دیدم رفتم سراغ نه نه ها(دمپایی ها) اما  مامانی همه نه نه هایی رو که  بزرگن و من دوسشون دارم مخفی کرده بود و فقط مال خودمو گذاشته بود تو آشپش خونه نمی دونم چرا مامانی نه های خودشونو می گه کشیفن اما نه های خودمو راحت می ده دستم منم نامردی نکردمو اونا رو انداختم تو حیاط همونجایی که نه های خودشونو می ذارن  و کلی باهاشون بازی کردم

                      

 

ظهر که نادار (ناهار) خوردم کلی ریخت و پاش کردم اینقدر که مامانی جارو برقی رو آورد که جمع و جور کنه اما من فکر کردم جارو برقی هم ماشین شارژیه رفتم و سوارش شدم

                  

 

و دوباره مثل یه مرد با افتخار نشستم روجارو

                               

بعدشم دیدم مزه ماشینو نداره اومدم پایین و شروع کردم به تمت (کمک) دادن به مامانی

                    

آشپش خونه رو براش جارو کردم تا منم یه دخمل(دختر) خوب باشم نه یه پسمل(پسر) بد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)