محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

بریم پیش دکتر

1391/6/24 11:51
نویسنده : مامان
444 بازدید
اشتراک گذاری

امروز جمعه بود صبح از خواب که بیدارشدی حالت خوب نبود مرتب می گفتی دلم دد می کنه بییم پیش دکتُ

                                                

یه کم بهت جوشونده ی نبات دادم اما متاسفانه بالا آوردی و داد و بیدادت بیشتر شد چند بار حالت بد شد دوست نداشتم امروز که هیچ دکتری پیدا نمی شه ببرمت بیمارستان اما ساعت 12 ظهر ناچار شدیم و بردیمت  به قول خودت بیستان تان تان (بیمارستان)

                                

 

 

چند تا جمله از احوالت من می گفتم چند تا بابا چند تا من چند تا بابا خانم دکتر از دستمون خسته شد و گفت شما از اون مامان باباهای حساس هستین و برات یه آمپول  اندانس ترون و یه قطره نوشت گفتم خانم دکتر شربت اندانس ترون بهتر نیست گفت من به مریض چیزی می دم که دوباره شب برنگرده و مجبور بشم داروشو عوض کنم  

                            

 خلاصه رفتیم دارو رو گرفتیم و اومدیم قسمت تزریقات من که جرات نداشتم بغلت کنم دادمت به بابا و بابا هم دنبال پرستاری می گشت که دست کارش خوب باشه و درد کمتری داشته باشی بالاخره با کلی زیرو رو کردن و این ور اون ور زدن آمپولت رو زدیم و یه کم هم جیغ زدی اما با خوردن دوتا آبمیوه آروم شدی و تا ساعت 4 بعدازظهر خوابیدی وقتی بیدار شدی کاملا خوب شده بودی. خدا رو شکر

                                        

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)