بازی
خاک بازی (بابا برات از ماموریت که برمی گشته یه کارتن خاک تمیز از جاده آورده بود)
اسب بازی( از بس اربابا خواستی اسب بشه و سوارش بشی اونم به ستوه اومد ویکماه پیش برات یه اسب خرید)
بستن کمربند (چندروز پیش خودت توی ماشین برا خودت کمربند انداخته بودی و می گفتی کممبن بشتم )
بازم آب بازی توی استخر
بازی با قابلمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی