بازی خیالی

این روزا می یای و به من میگی مان پاشتیل میخوای؟؟

وقتی میگم آره  سوار چرخت میشی و میری روبروی دیوار  می ایستی و میگی شلام آقا پاشتیل دایی؟؟ بعد میگی بفرما حشابش بکن دشتت دد (حسابس بکن دستت درد نکنه ) و می دویی سمت من  و میگی مان پاشتیل خییدم بیا بیگیرش

 یا میای سراغم و میگی مان چی بخییم (چی بخریم؟) میگم مامان برو شیر سارابخر میری و دوباره همون بازی خیالی خودت رو روبروی دیوار درمیاری و میای میگی مانی شیل شایا خییدم حالا چی بخییَم؟ دوباره می فرسمت دنبال یه چیز دیگه و......... اینقدر برام خرید می کنی که هردومون خسته میشیم.....

بعضی وقتا هم سوار دوچرخه ت می شی و بازی خیالی رانندگی یا به قول خودت رادنگی رو در میاری و می رونی و میگی آقابویو کنا (آقا برو کنار) برا خودت بوق می زنی داد و قال راه می ندازی و گاهی وقتا مثل من که سر راننده های بی احتیاط داد می زنم تو هم عکس العمل کارهای منو به خودم پس میدی و خجالتم میدی ..........

این روزا صدای آژیر آمبولانس و ماشین پلیس رو خوب در میاری و میگی ماشین پولیش میگه دی دو دی دو دی دو                             

تا 12 می شمارم اما هشت رو جا می ندازم

امروز چشماتو می بستی و با دستهات می شمردی یک دو شه چار پن شیش هفت نه ده یاژده دواژده بعد می رفتی و قایم می شدی و تو خیال خودت تنهایی قایم موشک بازی می کردی