چند تا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/چقدر بزرگ شده .شده اردک
چهارشنبه شب موقع خواب شروع کردی به سوال کردن
مانی چن تا لامپ؟؟
چن تا دشت ؟؟
چن تا پا؟؟؟؟
چن تا پی یَن (پیراهن)؟؟
چن تا چش (چشم)؟؟
و هی تکرار کردی و منم جواب دادم تا سوالات بدون جواب نمونه
راستی روز چهارشنبه خودت رو مرغ عشق معرفی کردی و موقعی که بابا داشت باهات حرف میزد گفتی هیشی نگو مُغ عشق ما خاد بکنه
و اما صبح پنج شنبه که از خواب بیدارشدی شروع کردی به زدن من بیچاره مگه اینجور میزدی ماشاا.. ضرب دستت که عالیه !!!!!!! هی زدی و گفتی نَ ییم خونه ن َ ییم خونه (نریم خونه) هرچی بهت می گفتم مامان ما توی خونه خودمون هستیم به خرجت نمی رفت که نمی رفت فکر کنم خواب بخصوصی دیده بودی القصه ما کتکها رو خوردیم تا جنابعالی اومدی روی دنده راست و تازه گفتی مان دوشخه بژا در کوشه (دوچرخه رو بزار درکوچه) گفتم مامان آقا دزده می برتش دوباره گفتی آقا دژده ببره برا نی نی ش
این روزا وقتی یه کار اشتباه انجام میدی و میگم مامان!! میگی کی چا بکنیم هی می گی مامان مامان
وقتی منو مشغول درس خوندن می بینی میگی مانی امتاحان دایی؟ (امتحان داری)؟
یا گاهی وقتا که می بینی درس می خونم و نمی تونم باهات بازی کنم بهم میگی مانی دش نخون!!
این روزا خودت پوشکهاتو درمیاری و میگی بچه اژت میشه (چه اذیت میشه)بچه عادت میکنه بچه عفونت میکنه ( اینا حرفهایی هست که یکی دوماه پیش از خودمون شنیدی)
چند روز پیش توی کابینتها دنبال خیارشور می گشتی و می گفتی ای عاشق خیاشو ه(این عاشق خیارشوره)
زندایی نجمه می گفت چندروز پیش رفتی خونشون و جوجه شونو که دیدی (زندایی دوماه پیش دوتا جوجه رنگی خرید که یکیش مرد و یکی دیگه زنده موند و حالا کمی بزرگ شده) گفتی واااااااای چقد بوژوگ شده شده اودَک (اردک)
حالا این حرفت شده تکه کلام همه و همه هی میگن و میخندن