محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

جمله های قشنگ

1391/1/21 0:10
نویسنده : مامان
542 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقته که واضح صحبت می کنی اما بازم گاهی وقتا جمله ها ی بامزه ای می گی مثلا چند روز پیش رفته بو.دی عقب ماشین محل کار بابایی سوار شده بودی و می گفتی نششتادم بالا  تازه یه کارد هم افتاده بود دستت و همینطور که عقب ماشین قدم می زدی می گفتی تاد خطن تانه حواشش باشه (کارد خطرناکه حواست باشه )  به جای اینکه بگی حواسم باشه و ضمیر اول شخص رو بکارببری همیشه از ضمیر سوم شخص استفاده می کنی به هیچ وجه هم حاضر نبودی کارد رو به من بدی تازه بعد ازنیم ساعت به زور از ماشین آوردمت پایین اونم با گریه

موقعی که شیر پاستوریزه درخواست داری با ظرافت تمام می گی شی شایا دُیُشت بِکنیم بِخوییم  (یعنی شیر سارا درست بکنیم و بخوریم ) و ادای خوردن رو با دهنت در میاری باید اضافه کنم که به شیر پاستوریزه می گی شی لالا شایا( شیرلالا سارا ) چون ساراجون توی شیشه شیر خشک می خوره و یه زمانی توی خونشون شیشه دستش دیدی حالا به شیر توی شیشه پستونک می گی شی شایا یعنی همون شیری که سارا می خوره .

 

چی خوردی ؟؟؟

وقتی ازت می پرسیم چی خوردی ؟ میگی مجن (برنج) ،آب  ،میوه

عشق کی هستی ؟؟؟

ازت می پرسیم عشق کی هستی ؟ میگی بابا مان اقده

بابای بیچاره ضارب شده

توی یکی دوماه گذشته یه روز پیش بابا بودی و من رفته بودم سر جلسه از بچه ها امتحان بگیرم وقتی اومدم خونه گزارشت شروع شد: مان اقده بابا حاجی کاد ژده پات خون مده (مامان صدیقه بابا حاجی با کارد زده پام خون اومده ) جریانم رو پرسیدم بابا می گفت یه کارد دستت افتاده هر چی اومده ازت بگیره نذاشتی خلاصه کارد خورده بود پشت پات و یه کم خون اومده بود تا یکی دوماه بابا رو ضارب اعلام میکردی !!!!!!!بیچاره بابایی ...

 

ضمیر دوم و سوم شخص به جای اول شخص

 وقتی یه جاییت درد می گیره یا می خوای بهش اشاره کنی نمی تونی ضمیر خودت رو به کار ببری مثلا میگی پات دَد (یعنی پام درد گرفت).  موهاش کو؟ (موهام کو؟)

 

چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 تا داد من بر اثر اصابت به جایی درمیاد یا بابایی صدایی می ده فوری می گی مان اقده چی شد؟؟ بابا چی شد؟؟

 

حالا چیکار کنیم ؟

 وقتی کار خطایی می کنی  من برا اینکه دیگه اوضاع  اون وسیله بیچاره رو خرابتر نکنی میگم خرابش کردی حالا چیکار کنیم ؟ فوری شیرین زبونی میکنی و می گی حالا کیچا بکُنیم؟ حالا کیچا بکُنیم؟

 سفره بیار

وقتی می خوایم غذا بخوریم می گی سُفه بیا (یعنی سفره رو بیار) و خودت میری سراغ سفره و میاری میندازیش .

 

نه نه بیار

 وقتی می خوایم بریم بیرون یا قصد می کنی بری توی حیاط میگی پوشو نه نت بیا (پاشو نه نه هام رو بیار) لازمه همینجا اضافه کنم هنوز به دمپایی و کفش می گی نه نه آخه وقتی خیلی کوچیک بودی علاقه عجیبی به دمپایی و کفش داشتی وتا من چشمم ازت دور می شد جلو در اتاق باهاشون بازی می کردی منم که عصبانی می شدم برا اینکه بدونی نباید بهشون دست بزنی می گفتم مامان نه نه نه  از همون موقع تا حالا به کفش و دمپایی می گی نه نه آخه با تکرارهای من تو هم فکر کردی اسمشون نه نه هست . البته حالا گاهی وقتا واژه دمپایی و کفش رو استفاده می کنی اما نه نه  رو بیشتر بکار میبری تا دمپایی و کفش . اگه هم دمپایی ت رو پیدا نکنی می گی نه نت نیش یا نه نت  تو ماشینه .

 

 لالا تکی ؟؟؟؟

بعضی شبا موقع خواب بهم می گی  من لالا تکم مان اقده لالا تکی (یعنی من لالا کردم مامان صدیقه تو هم لالا کردی)

 

بریم دنبالش

 چند روز پیش پسر خاله مامانی با بچه هاش اومده بودن پیش مامان جون و احوالپرسی باباجون یه دخترشون اسمش ریحانه بود و تو خیلی بهش ارادت داشتی بهش می گفتی نی نانه  . دو روزبعد وقتی می خواستیم بریم خونه دائی مامانی و تو بد آرومی می کردی بهت گفتم ریحانه هم اونجاست بریم پیش ریحانه توهم گفتی پیش نی نانه بییم (یعنی پیش ریحانه بریم). هر مهمونی که میاد خونمون یا خونه ی باباجون  موقع خداحافظی  مهمون، بهانه می گیری و می گی بییم دوبالش (یعنی بریم دنبالش ).

به مهمون هم میگی می مون .

 پلاستیک آشغالی

 چند روز پیش ازم پلاستیک آشغالی خواستی و گفتی پلاشکیک آشقالی بده اینطویی بژنم (یعنی پلاستیک آشغالی بده اینطوری آشغال بریزم توش).

 

ردیف کردن اسم بچه ها

 بعضی بعداز ظهرها و شبها که بی خوابی به سرت می زنه و نمی خوابی باید برات اسم ردیف کنم و تو هم تکرار کنی تا خوابت ببره از جمله اسمهایی که می گیم سارا ،سنا ،سارینا ،سوده ، سوین، سورنا ، سپهر ،سینا، سیما ، سمانه ،  سما، علی کوچولو ، نگین ، نیکو ، نیکا ، نسترن ، نسرین ، نیما ، نیایش ، نریمان ، مهدی ، مینا ، مریم ، مانی ، مژده ، کیمیا ، کیانا ، کامران ، کسری، ابوالفضل ،  رضا و ............. تو هم کم نمیاری و هی با من تکرار می کنی وقتی اسم کم میاریم می ریم سراغ امامها و هر دوازده تاشونو می گیم دو روز پیش بابایی می گفت وااای چقدر اسم ردیف کردی تا آبتین خوابید من دیگه خوابم گرفته بود . اگه یه وقت بابایی شروع کنه به گفتن  اسم فوری می پری وسط حرفش و می گی نه آبیت بگویه (یعنی آبتین بگه ) یا به من حواله می کنی و می گی نه مان اقده بگویه . عزیزم خیلی بامزه میگی بگویه .

 

بابا مامان رو سرکار می فرستی  

 وقتی می خوای کاری کنی که می دونی ما منعت می کنیم مخصوصا کارای خطرناکی مثل دست زدن به کارد، قیچی یا چیزای دیگه به من می گی  مانی بوو مدشه  (مامان برو مدرسه ) مانی بوو تیاط  (مامانی برو توی حیاط) بابا حاجی تیبیژیون نگاه بِکُن (بابا حاجی تلویزیون نگاه کن ) فکر می کنی مارو می فرستی سرکار تا خودت دست به کار خطرناک بزنی ای ناقلا!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

          

           رفتن پشت پرده و بازی با قیچی (قیچی می زدی تو موهات )

 

           

 

موقع نصف کردن یه چیزی می گی مانی نِفت بِکُن (نصف بکن).

خاطره رفت مدرسه

  روزای تعطیل عید چون خونه ی مامان جون نبودی مرتب  به یاد خاله خاطره می افتادی و می گفتی مانی مانی ! خاطیه وفت مدشه (خاطره رفت مدرسه) فکر می کردی خاله خاطره چون پیشت نیست رفته مدرسه شاید روزی ده بار اینو تکرار می کردی و توی عالم خودت خاطره رو توی ایام تعطیل روونه مدرسه می کردی .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نفس طلایی
22 فروردین 91 22:54
شیرین زبون خاله قیچی خطر داره نازی
مامان امیرعلی
23 فروردین 91 17:22
چه بامزه.نمیدونم چرا بچه ها عاشق چیزای نوک تیزن؟