دکتر رفتن من
دیروژ اژ بش حالم بد بود وفتیم دتتر (دکتر) اما اژ بش کولی باژی درآوردم دکتر حتی حاژر نشد نگام کنه فقط بلام آژمایش نوشت که بدونه روده هام عفونی شدن یا نه ؟؟ آخه چند روژه (4 روز) که اشهال شدم و خوب نمی شم دتتر گفت از حالتش پیداشت که کمبود آب نداره فقط اگه لاژم باشه باید آنتی بیوتیک بخوله خیلی خوشحال شدم که دتتر بهم دشت هم نژد اما آخر کار ماما یادش افتاد که هنوژ شرفه می کنم و با هژار مکافات آقای دتتر موفق شد ته گلومو یه نیم نگاهی بنداژه گلوم فقط یه کم قرمژ بود
و اما بگم اژ توی محوطه که هر بشه (بچه ) کوشیکی که می دیدم می گفتم اَنا اَنا (یعنی سنا سنا دختر خاله نرگس) هر آقای خیلی جوونی رو هم که می دیدم خوش تیپه می گفتم دادا دا دا (یعنی داداشی همون دائی حسین ) اونجا دیدم یه نانا(نی نی ) داله شیر می خوله منم بهانه شیر گرفتم خلاشه امروژ حالم بهتره اما بابا نبود امروژ نمونه دوم آژمایشمو ببره آژمایشگاه و ماما با من کلی دردشر کشید تا تونشت نمونه رو تحویل بده
وفتیم خونه مامان جون که منو به اونا بشپاره و خودش بره اما نبودن وفتیم در خونه ی دادا رو ژدیم نمه (زندائی نجمه) اومد باهامون تا دم در بیمارشتان و منو نگه داشت تا ماما بره نمونه رو تحویل بده و قبژ (قبض) بگیره و ....
اما من بد آرومی کردم طوری که ماما شدامو شنید و اومد دوباره تو ماشین و منو نمه رو هم با خودش برد بعد منو شپرد به نمه و شرمو گرم کرد با یه نانای خیلی کوشولو که شاید شه روژش بود و وفت خیلی طول کشید تا بیاد منو نمه وفتیم شراغ یه پشری که هرچی نمه اژش می پرشید اشمت چیه می گفت مرد عنکبوتی آخه لباش مرد عنکبوتی رو پوشیده بود کلی باهاش شرگرم شدیم تا ماما اومد و برگشتیم خونه بین راه ماما بلام شیر خلید ومن با اشتها همه رو خولدم چند وقته که هر وقت جلو مغاژه ای که ماما بلام شی (شیر) می خله رد می شیم می گم شی شی
حالام خوابیدم که ماما این موقع روژ پای کامپیوتره والاااااااااااااااااااا