سقوط آبتین همراه با مبل در مرکز adsl

روز یکشنبه دیگه از بس مودممون پیغام خطای مودم رو داد عاصی شدم آخه یک هفته ای میشه که بهم ریخته البته بخاطر تغییر تلفنهای کل استانمون هست ولی من  خودم ریستش کردم اما فایده نداشت برا همین مجبور شدم ببرمش مرکز ارائه خدمات Adsl

تو هم با اجبار باهام اومدی هرچی گفتم پیش مامان جون توی ماشین بمون به حرفم نکردی که نکردی

از پله های وحشتناکش رفتیم بالا ازبس پله ها بد بود ازت خواستم ستت رو به من بدی و ول نکنی

محکم گرفته بودمت

اما به محض اینکه رسیدیم بالا و خیالم آسوده شد دستت رو رها کردم

نمی دونستم که مبلشون هم خطرناکه

داشتم با مسئولش حرف می زدم که ناگهان صدای وحشتناکی همه کارکنان اونجا رو از جاشون بلند کرد

پشت سرمو نگاه کردم دیدم تو با میب از ته سر اومدی زمین

البته اصلا گریه نکردی چون فکر می کنم اصلا دردت نگرفت آخه برای یه درد کوچیک کلی من بیچاره رو زار میاری ولی اونجا کلام هم نکردی

اما خیلی شوکه شده بودی فقط لحظه آخری که مبل برگشت دیدم که اول مبل زمین خورد بعد از به زمین اومدن مبل سر تو اومد روی ویترین شیشه ایی که وسایلی برای فروش توش گذاشته بودند

واااای خدای من هرجا میرم بلا ازمون دور نمیشه

کلی دست پاچه شده بودم که اون آقا بهم گفت چیزیش نشد نترسید .

تا کلی وقت ازت سوال می کردم چقدر دردت گرفت ؟؟؟؟

انگشتات رو به فاصله خیلی کمی از هم می گرفتی و می گفتی اینقدر .

بمیرم برات

به مامان جون گفتم امروز دیگه تصمیم گرفتم یه بچه دیگه هم داشته باشم آخه از خطرها نمیشه همیشه دور موند .و دوتا بچه باعث میشه حساسیت من روی تو کمتر بشه .و در نتیجه آسیب کمتری بهت برسه آخه همه بر این باور شدند که چون من زیادی روی تو حساسم هرچی بلا هست سر تو آوار می شه

خلاصه دست و پاهام می لرزیدند و نمی تونستم خودمو جمع و جور کنم نمی دونم چطوری مودم رو از اون آقا گرفتم و برگشتیم از اون پله ها پایین فقط می دونم هزار بار مردم و زنده شدم

می ترسیدم ضربه ایی به سرت وارد اومده باشه  البته بلافاصله ازت خواستم سه تا عمل انجام بدی

اول بخندی که از عهده اش براومدی

دوم دستان رو بالا بگیری که یازهم موفق بودی

وسوم یه جمله بگی که اونم گفتی

خدا را هزارمرتبه شکر که هرسه رو با موفقیت انجام دادی زو این نشون میده ضربه ایی به مغزت وارد نشده