محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 3 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

چه اخلاق گندی داری !!!!!!!!!!!/من براشون قرآن می خونم

1392/8/12 10:24
نویسنده : مامان
861 بازدید
اشتراک گذاری

سه شنبه شب هفته گذشته ٧/٨/٩٢ نیمه های شب

از خواب بیدار شدی و تا کلی وقت منو بابا و خودتو بد

خواب کردی که :

مامان من فکر کردم شما رفتی برا همین بیدار شدم

القصه حدود یک ساعت توی اون عالم بیخوابی برا من

توضیح دادی و حرف زدی که چطور شد که این فکرو کردی

بمیرم برات که توی خواب هم به فکر این هستی که من

دارم میرم و همین استرس باعث شده که درست نخوابی

 

و اما روز پنج شنبه به اتفاق خاله خاطره و مامان جون با

 هم رفتیم عابر بانک همینکه نوبت ما شد

سرو کله یه پسربچه با مامانش پیدا شد پسره با مامانش

درگیربودکه مامانه می گفت بیا اینجا پسره بازبون بچه گونه ش

 می گفت نه اژاینور بریم خلاصه کشاکشی بود و بحثی

 بین مادر و پسر

 طوریکه اکثر آدمهای در رفت و آمد بهشون نگاه

می کردند. در همین حین یه دفعه سرکار گفتی

 چه اخلاق گندی داری !!!!!

همه ی اونایی که توی صف عابربانک بودن مخصوصا

 مادر و پسر ساکت شدند و به تو نگاه کردند

من کلی خجالت کشیدم و بعد گفتم مامان عذرخواهی کن

گفتی نه !!!!!!!!!!!!!

اومدیم خونه شب که بابا اومد شروع کردم با ذوق براش این

قضیه  رو تعریف کردن که یه دفعه زدی توی ذوقم و گفتی

من که به اون پسره نگفتم به خاله خاطره گفتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

و اینجا بود که من متوجه شدم این حرف تو خطاب به خاله

خاطره بوده اما من و بخصوص همه اونایی که اونجا بودن

و اون مادر و پسر به این  خیال بودیم که تو این حرف رو خطاب

 به اون پسره زدی هرچند این جمله خطاب به خاله بود اما باعث

 شد اون آقا پسر کاملا ساکت و مطیع مامانش بشه

 

 واما دیروز از مامان جون سراغ پدر مادرش رو گرفته بودی

مامان جون در جوابت گفته بود رفتن پیش خدا و تو گفته بودی

خودم می دونم چندروزه که دارم براشون قرآن می خونم !!!!!!!!

امان از دست زبون تو . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامانی درسا
16 آبان 92 2:35
ای چونم پسره با یه جرف دو نشون زده هم به خاله گفته و هم پسرک رو سر جاش نشونده ...... هزار ماشاالله اسپند یادت نزه دوستم ...
مامان بردیا
25 آبان 92 16:41